طرفداران فیلم و سریال حتما میدانند دیوار چهارم (Fourth Wall) چیست. این دیوار خیالی مخاطبان را از بازیگران جدا میکند. دیوار چهارم برای مخاطبان سریال، فیلم، تئاتر و دیگر قالبهای هنری – نمایشی نامرئی است تا او بتواند نمایش بازیگران را ببیند. اما بازیگران نمیتوانند مخاطب را ببینند زیرا دیوار چهارم مانع از تماشای مخاطبان میشود. در ادامه این مقاله میخواهیم برخی از سریالهای تلویزیونی را معرفی کنیم که دیوار چهارم را میشکنند و با مخاطب خود بهطور مستقیم ارتباط برقرار میکنند. اما قبل از معرفی سریالها، میخواهیم بدانیم چه روشهای برای شکستن دیوار چهارم وجود دارد؟
دیوار چهارم در تلویزیون چطور میشکند؟
روشهای مختلفی برای بازیگران وجود دارد که با مخاطب ارتباط برقرار کنند و اصطلاحا دیوار چهارم را بشکنند. همانطور که در فیلمها دیدهاید، گاهی کارگردان، مخاطب را به بخشی از فیلم خود تبدیل میکند و اجازه میدهد تا بازیگر بهطور مستقیم با او صحبت کند. در این شکل از کارگردانی، مخاطب بخشی از داستان فیلم میشود. گاهی هم پیش میآید که بازیگر رو به دوربین میکند و با مخاطب حرف میزند؛ در حالیکه بازیگران دیگر متوقف شدهاند یا صدای بازیگر را نمیشنوند. از اشکال دیگر شکستن دیوار چهارم نیز میتوانیم به نگاه خیره بازیگر به مخاطب / دوربین اشاره کنیم. در این حالت، بازیگر حرفی نمیزند، اما همان نگاه او نقش برقراری ارتباط با پشت دیوار چهارم را ایفا میکند.
حالا به سراغ سریالهای تلویزیونی میرویم که در بخشی از لحظات خود دیوار چهارم را شکستهاند و با مخاطب ارتباط گرفتهاند:
فلیبگ (Fleabag)
هنگام صحبت از کمدی سیاه، فلیبگ یکی از نامهایی است که ارزش اشارهکردن دارد. شخصیت اول این سریال در بسیاری از لحظات دیوار چهارم بین خود و مخاطب را فرو میریزد. او در زمانهایی انزجار خود را از یک موضوع نشان میدهد و در زمانهای دیگر، اجازه میدهد تا مخاطب بیشتر درباره مشکلاتش بداند. بدین ترتیب، طرفداران سریال اعلام کردهاند که با این روش توانستهاند تا ارتباط عمیقتری با پروتاگونیست عجیب و غریب سریال برقرار کنند.
فلیبگ تنها شخصیتی نیست که در این سریال دیوار چهارم را میشکند. او در سریال سعی میکند تا رابطه منحثربهفردی با یک کشیش برقرار کند. سپس، در لحظهای فلیبگ به مخاطب نگاه میکند، کشیش نیز رو به دوربین میشود و میپرسد: «به چه کسی نگاه میکنی؟» طرفداران این حرکت را نوعی از شکستن دیوار چهارم محسوب کردهاند. هیچکدام از شخصیتهای دیگر نمیتوانند با مخاطب ارتباط بگیرند.
شاهزاره جدید بل ایر (The Fresh Prince of Bel-Air)
خیلی از مخاطبهای سیتکام هستند که شاهزاده جدید بل ایر را اوج کمدیهای دهه 90 میلادی میدانند. ویل اسمیت در این سریال توانست مهارت خود در بازیگری، کمدی و موسیقی نشان دهد. این سریال عاشق شکستن دیوار چهارم و درگیرکردن مخاطب در بسیاری از بخشهای داستان بود. شکستن دیوار چهارم در سریال باعث میشد تا شخصیتهای دیگر نیز درگیر کارهای خندهدار شوند. برای مثال زمانی که کارلتون به مخاطب برخورد میکند، در حالیکه جیغ میکشد و دستهایش را تکان میدهد.
شاخصترین شکستن دیوار چهارم این سریال در اپیزود 12 فصل پنجم به نام «بازی مشابه، فصل بعدی» رخ میدهد. ویل اسمیت روی مبل مینشیند و میگوید: «اگر ما خیلی پولداریم، چرا نمیتونیم بدون سقف خرج کنیم؟» سپس، دوربین بالا را نشان میدهد که لامپها از سقف آویزان هستند. این روش عالی برای نشاندادن فضای داخلی استودیوی سریال و وضعیت خانواده بنکس بود که تاکید میکرد آنقدرها هم سطح بالا و بزرگ نیستند.
فینیس و فرب (Phineas and Ferb)
استودیوی دیزنی بهخاطر انیمیشنها و سریالهایی که ساخته است، معروفیت زیادی دارد. با اینحال، فینیس و فرب یکی از انیمیشنهای سریال است که این ژانر را به اصل خود نزدیک میکند. این دو برادر تمام تابستان را به ساختن گجتهای عجیب و غریب، سفر به مکانهای منحصربهفرد و از همه مهمتر، اذیتکردن خواهر بزرگتر خود یعنی کندنس میگذرانند. این سریال نیز در طول پخش خود بارها دیوار چهارم را میشکند تا ابهامهای ذهنی مخاطب را رفع کند. برای مثال، در یکی از صحنهها فرب پس از توضیح طولانی درباره کارهای روزانه خود، رو به دوربین میکند و میگوید: «شغل پدر ما عتیقهفروشی است!» این ریزشهای کوچک دیوار چهارم باعث میشود تا مخاطب در عین لذتبردن از کمدی مرگبار فرب، اطلاعات بیشتری درباره شخصیت نیز پیدا کند.
ماجراهای بیلی و مندی با مرگ (The Grim Adventures of Billy and Mandy)
ترس و کارتونهای بچگانه معمولا دو وصله ناجور هستند. با اینحال، ماجراهای بیلی و مندی با مرگ توانسته تا این ژانرها را در کنار هم قرار دهد. سریال انیمیشنی به داستانهای دو کدک به نام بیلی و مندی میپردازد که دوستی به نام گریم ریپر (فرشته مرگ) پیدا میکنند. آنها باید در کنار مدرسه، خانواده و دوستان، رابطه محکمتری با فرشته مرگ نیز بسازند. در این سریال نیز روشهای مختلفی از شکستن دیوار چهارم را شاهد هستیم. در یکی از صحنههای انیمیشن، مندی از وسواس بیلی نسبت به حیوان خانگی خود خسته شده، چارچوب تصویر را میکشد و به بیرون از آن قدم میگذارد.
جک جنتلمن (Gentleman Jack)
این سریال نیز مشابه فلیبگ از شکستن دیوار چهارم برای برقرار ارتباط بهتر با مخاطبان خود استفاده میکند. آن لیستر تقریبا در هر اپیزود ابرویش را بالا انداخته و چشمانش را میچرخاند تا نشان دهد که اصلا تحت تاثیر قرار نگرفته است. این سریال به داستان واقعی و رابطه عاشقانه لیستر میپردازد. در یکی از اپیزودها، معشوقه او بهخاطر فاشکردن اطلاعات خصوصی برای یکی از فامیلها عصبانی شده و سر لیستر فریاد میکشد. آن لیستر نیز قبل از ادامهدادن دعوا، نگاهی از سر اوقات تلخی به مخاطب میاندازد.
مالکولم در وسط (Malcolm in the Middle)
دوباره به یکی دیگر از بهترین سیتکامهای دهه 90 میلادی برخوردیم که مالکولم در وسط نام دارد. دیوار چهارم در این سریال به دفعات شکسته میشود. شخصیت اصلی سریال یعنی مالکولم با مخاطب ارتباط میگیرد تا درباره ناامیدی و نگرانیهای خود صحبت کند. بدین ترتیب، سریال برای مخاطبان خود بسیار قابل درک میشود که در سنین پیش از نوجوانی قرار دارند. شکستن دیوار چهارم در این سریال اغلب در لحظات آغازین اپیزود رخ میداد. ریز و مالکولم در یکی از اپیزودها به شکل نوبتی غذای فاسد میخورند و مالکولم رو به دوربین کرده و میگوید: «این بازی هیچ برندهای ندارد!» شکستن دیوار چهارم به مخاطب این حس را میدهد که در اتاق و کنار بازیگران قرار دارد.
قدیس (The Saint)
راجر مور در نقش سیمون تمپلار آنقدر جذاب و بامزه بود که بهراحتی ویلنها و دیگران را دست میانداخت و مسخره میکرد. او به همراه دستیارانش، آدمهای فاسد جامعه را هدف قرار میداد و از پول آنها برای گذران زندگی خود استفاده میکرد. در دیوار چهارم شکستنهای سیمون تمپلار، راز بزرگی نهفته بود؛ او میدانست که در سریال تلویزیون حضور دارد! برای مثال در یکی از سکانسها به بینندگان میگوید که نباید نگران کشتهشدن او باشیم، زیرا شخصیتهای خیالی مثل او برای داستان بسیار اهمیت دارند.
دوم پاترول (Doom Patrol)
مستر نوبادی هرکاری میکند تا نایلز کالدر و تیم قهرمانانش شکست بخورند. بااینحال، هر زمان که خودش در دوم پاترول قرار میگیرد، با توجه به تواناییهایش میداند که در دنیای خود و دنیای واقعی چه میگذرد. این شخصیت مغرور از تواناییاش برای مسخرهکردن قهرمانان و بینندگان استفاده میکند. برخی از شخصیتهای دیگر نیز از دیوار چهارم شکستنهای او باخبر میشوند که نکته جالبی است. یک بار نایلز از مستر نوبادی پرسید با چه کسی حرف میزند و او یکی از بامزهترین پاسخهای سریال را داد: «دارم ترولهای ردیت رو دعوا میکنم و مراتب قدردانیم رو از اندک بینندگانی به جا میارم که بعد از باد معده درکردن الاغ در قسمت پایلوت، به تماشای سریال ادامه دادن!»
خانه دروغها (House of Lies)
دان چیدل را همه با نقشآفرینی در فیلمهای مارول به یاد میآورند، اما شخصیت بیرحم اما شوخطبع مارتی کان او در House of Lies جایزه گلدن گلوب را برایش به ارمغان آورده است. مارتی کان یک مشاور است، پس باید زیاد صحبت کند و در عین حال، به مخاطبان نیز توجه داشته باشد. در لحظاتی که مارتی دیوار چهارم را میشکند، همهچیز رد اطراف او ثابت شده و پس از پایان، دوباره به حرکت درمیآید. بدین ترتیب، مخاطب هیچچیزی از اتفاقات پسزمینه را از دست نمیدهد.
کلاریسا همهچیز را میگوید (Clarissa Explains it All)
همانطور که از نام سریال برمیاید، شخصیت اصلی میتواند در همه لحظات سریال با مخاطب صحبت کند. صحبتهای کلاریسا موضوعاتی مانند دردسرهای رابطه عاطفی تا تغییرات فیزیکی بدن را در برمیگیرد. مخاطب هر چند دقیقه متوجه میشود که این نوجوان شوخطبع با بازی ملیسا جوآن هارت در حال صحبتکردن درباره چالشهای بزرگشدن با اوست.
نمایش برنی مک (The Bernie Mac Show)
برنی مک بارها صابت کرده که یکی از بهترین پدرهای سیتکام محسوب میشود. هم نصیحتهای پدرانه و هم مجازاتهای خندهدار او بسیار دیدنی است. او همه مخاطبان را جزئی از خانواده خود میداند و آنها را با لقب America صدا میکند. او هنگام شکستن دیوار چهارم، خوشحالیاش بهخاطر پدربودن را نشان میدهد و گاهی هم از مشکلاتش میگوید. برنی مک در حقیقت به ما میگوید که بزرگکردن فرزند چه حس و حالی دارد.
مونلایتینگ (Moonlighting)
حرفه افسانهای بروس ویلیس با شخصیت کارآگاهی به نام دیوید ادیسون در سریال مون لایتینگ آغاز شد. این سریال جایزهبرده همانقدر که درام داشت از کمدی هم بهره برده بود. کمدی خاص سریال بیشتر بر پایه دستانداختنهای دیوید و همکارش، مدی هایس جریان داشت. ادیسون بدون تلاش خاصی به یکی از طنازترین شخصیتهای کمدی تبدیل شد. شکستن دیوار چهارم در این سریال بیش از آنکه درباره داستان سریال یا اپیزود باشد به عوامل پشت صحنه مربوط میشد. ادیسون با مخاطب درباره جنبههای مختلف فرآیند تولید مانند شبکه پخشکننده، فیلمنامهنویسها یا حتی بازیگران همکارش صحبت میکرد.
خانه پوشالی (House of Cards)
فرانک آندروود یکی از بهترین شخصیتهای سیاسی دنیای تلویزیون و سینماست. با اینحال، نقشههای او بدون توضیح مستقیم رو به دوربین برای بینندگان، کمی دشوار میشد. او نقشه داشت تا از خانه نمایندگان به کاخ سفید و عنوان ریاست جمهوری صعود کند. اما بهخاطر اتفاقاتی که برای کوین اسپیسی (بازیگر فرانک آندروود) رخ داد، بین فصل 5 و 6 سریال کشته شد. از آنجایی که فرانک برای بیننده توضیح میداد چه چیزهایی میخواهد یا پیشبینی میکند، آدمهای غیرسیاسی هم متوجه برنامههای او میشدند.
شیهالک: وکیل دادگستری (She-Hulk: Attorney oat Law)
جنیفر والترز در نقش سیهالک تنها یک فصل فرصت داشت تا تواناییهای خود را در شکستن دیوار چهارم نشان دهد و این کار به بهترین شکل انجام داد. البته بخش زیادی از این موفقیت بهخاطر لحظات بیشماری از این دست در کمیکبوکهای مارول است که دست نویسندگان را برای الهامگرفتن باز گذاشتند. او در این سریال گاهی ناامیدی خود را از استخدامشدن صرفا بهخاطر شیهالکبودن ابراز میکرد و گاهی دنیای واقعی را به دنیای تخیلی گره میزد و پایان اولیه نوشتهشده توسط فیلمنامهنویسان را تغییر میداد.
چرا دیوار چهارم را میشکنند؟
شکستن دیوار چهارم مزایای زیادی دارد. از جمله آنها میتوانم به ارتباط بهتری با مخاطب، ایجاد اعتماد و بهوجودآوردن موقعیت طنزآمیز اشاره کنم. شاید به همین خاطر است که این حالت را بیشتر در سریال و فیلمهای کمدی میبینیم. سازندگان با شکستن دیوار چهارم میتوانند شخصیتپردازی کاراکتر را توسعه دهند و حتی درباره داستان نظر بدهند. شخصیتهای داستان با شکستن دیوار چهارم، روی واقعی و عمیقتر شخصیت روانشناسانه خود را به مخاطب نشان میدهند.
البته همه اینها به شرطی است که شکستن دیوار چهارم بهدرستی اجرا شود. صحبت مستقیم بازیگر با مخاطب باید از لحاظ موضوع، لحن و دیالوگها با داستان اصلی تطابق داشته باشد تا اصطلاحا بیرون نزند. همچنین استفاده بیرویه از دیوار چهارم شکنی باعث لوثشدن سریال و لطمهخوردن روند کلی داستان میشود. در نهایت چیزی که بسیار مهم است، اجرای بازیگر در این بخش از سریال است. اجرایی که فانعکننده باشد و مخاطب را متوجه تفاوت این حالت با روند اصلی سریال کند.
شمایی که طرفدار سریال هستید و کلی فیلم هم دیدهاید، چه لحظاتی را به یاد دارید که بازیگر دیوار چهارم را شکسته و مستقیما با مخاطب صحبت کرده است؟ به نظر شما چنین کاری در تلویزیون چه تاثیری روی مخاطب و موفقیت سریال دارد؟
دیدگاهتان را بنویسید